*واژه نامه تخصصی معماری- سید صدر- ۱۳۸۰- ۴۱۲
۲- فرم
فرم واژهای از نظر گستره معنایی باز، نسبی و دارای مراتب است. فرم اگرچه شکل را نیز در بر میگیرد، ولی محدود به آن نیست. فرم یک مفهوم کلی است، در صورتی که شکل جزیی بوده و به واسطه برخورد خطوط خارج یک شی با محیط پیرامون تشخیص داده میشود. رنگ نیز جدای از فرم نیست و این دو عامل شکل و رنگ در واقع بخشی از فرم میباشند.
مرتبه مهم فرم یک اثر، کیفیت ویژه ترکیب بندی عناصر تشکیل دهنده آن است. این مرتبه به لحاظ بررسی زیبایی شناختی ساختار اثر دارای اهمیت ویژه است. فرم محدود به حدود خارجی یا ماده اثر نیست و با آن تمام نمیشود، بلکه فرم در ذهن مخاطب تداوم دارد.
فرم به عنوان ساختار زیبایی شناختی به سه عامل زیر قابل تجزیه است:
۱- نوع واسطهها یا گونه عناصر اولیه یا فرم قابل درک اجزا تشکیل دهنده ساختار همچون نقطه، خط، سطح و حجم.
۲- کیفیات و کمیات قابل درک این عناصر با اجزا به طور منفرد و ذاتی و یا نسبی و اکتسابی در مجموعه همچون شکل، رنگ، موقعیت، اندازه و...
۳- نظام، قواعد و روابط مابین عناصر با یکدیگر و کلیت مجموعه و نقش آنها در وحدت کلّ مجموعه همچون هماهنگی، نظم، ریتم، تناسبات، تعادل و...
مشخصات بصری فرم
شکل، اندازه، رنگ، بافت، مکان، جهت و تعادل بصری مشخصات بصری فرم را تشکیل میدهند.
شکل
صفت اصلی مشخص کننده فرم است که نتیجه ترکیب میان وجوه و بالهای یک فرم است. از آنجا که شکل در غالب خطی ظاهر میشود که جداکننده فرم از زمینه اش است، بنابراین درک ما از شکل یک فرم بستگی به درجه تضاد بصری بین فرم و زمینه اش دارد. هرچه یک شکل ساده تر و منظم تر باشد، آسان تر مشاهده و درک میشود.
اندازه
ابعاد واقعی فرم، طول، عرض و عمق آن است. در حالی که این ابعاد تناسبات فرم را میسازند، فرم به نسبت اندازه آن با اندازه سایر فرمهای موجود در محیط تعریف میشود.
رنگ
پرده رنگ، شدت و ارزش رنگی وجه یک فرم است و مشخصترین صفتی است که یک فرم را از محیط اش متمایز میکند.
بافت
مشخصات وجه یک فرم است و بر قابل احساس بودن آنها و کیفیت انعکاس نورشان اثر دارد.
مکان
محل قرارگیری فرم نسبت به محیط یا محدوده بصری آن است.
جهت
وضعیت قرارگیری فرم نسبت به سطح زمین، نقاط پیرامون و یا بالاخره نسبت به فردی که به فرم مینگرد، است.
تعادل بصری
درجه سختی و پایداری یک فرم است که بستگی به هندسه و جهت قرارگیری آن نسبت به سطح زمین و خط دید انسان دارد.
همه مشخصات بصری از شرایط نگرش انسان همچون پرسپکتیو یا زاویه دید، فاصله از فرم، شرایط نوری و زمینه بصری که فرم را در بر گرفته است، تاثیر میگیرند.
۳- رنگ
رنگ بازتابی از نور است که به شکلهای متفاوتی در آمده و از این بازتاب مجموعه وسیعی را شامل میشود.
رنگهای اصلی و فرعی
رنگهای اصلی، رنگهای قرمز، زرد و آبی هستند و رنگهای دیگر، رنگهای فرعی نامیده میشوند. از ترکیب رنگهای فرعی نمیتوان رنگهای اصلی را ساخت، در صورتی که از ترکیب رنگهای اصلی میتوان رنگهای فرعی را ایجاد کرد.
هارمونی
هارمونی و عدم هارمونی رنگها فقط در رابطه با احساس انسان است که به صورت مطلوب بودن یا نبودن آن در نظرشان ترجمه میشود. هارمونی، تعادل و توازن بین قدرتهای رنگی است که بایستی در طراحی معماری و دکوراسیون داخلی در نظر گرفته شود.
رنگهای گرم و سرد
رنگهای نیمهٔ قرمز چرخه رنگ ها، به عنوان رنگهای گرم شناخته میشوند که شامل رنگهای زرد - سبز و قرمز- بنفش هستند. این رنگها القا کننده گرمی و راحتی هستند. بنفش نقشی دوگانه دارد، در کنار رنگهای گرم خاصیت گرمی و در کنار رنگهای سرد خاصیت سردی میگیرد.
رنگهای نیمهٔ آبی چرخه رنگ را به عنوان رنگهای سرد میشناسند که شامل رنگهای آبی- سبز و آبی- بنفش هستند. این رنگها آرام و راحت بوده و ممکن است به صورت غیر صمیمی و بیتکلف و ساده دیده شوند. از آنجایی که این رنگها احساس منفعلانه دارند، استفاده از آنها به عنوان پس زمینه مناسب است.
تاثیر روانی رنگ ها
تاثیر روانی رنگها در افراد مختلف، موضوع توجه محققان بوده است. به عنوان مثل اتاقهای آبی در بیمارستانها یا شیشههای آبی رنگ روی بیماران تاثیر مثبتی به جای گذشته است و یا رنگهای سبز و آبی خستگی را کاهش میدهند. رنگهای بنفش و ارغوانی از رنگهای فاخر و مجلل هستند. قرمز تیره، بنفش تیره و سیاه قابلیت دید کمتری داشته و فضا را محدودتر میکنند.
رنگ سبز، چون با طبیعت در ارتباط است، رنگی متعادل محسوب میشود و به آرامش روحی و اعصاب کمک کرده، محیطی آرامش بخش ایجاد میکند. استفاده از این رنگ برای دکوراسیون اتاقهای مطالعه، فضاهای آموزشی و مکان هایی که به تمرکز نیاز دارند، با اهمیت بوده و رنگ ایده آلی محسوب میشود.
سایه ها، توناژها و ته رنگها به خاطر ارتباط تصویری طبیعیِ اشان در کنار هم مینشینند و قوانین سادهای را به وجود میآورند که میتوان آنها را با هم هماهنگ کرد.
در روانشناسی نوین، رنگها یکی از معیارهای سنجش شخصیت به شمار میآیند، چرا که هریک تاثیر خاصی در روح و جسم هر فرد باقی میگذرند.
۴- نور
در معماری ایرانی، نور به عنوان عنصری مهم از عوامل تأثیرگذار و شاخص بوده است. عنصر نور همواره به عنوان عامل اصلی در کنار دیگر ویژگیهای بنا قرار گرفته و چون عنصری کاربردی، چه به صورت طبیعی و چه به صورت مصنوعی مثل رواق، تابش بند، سایه بان، جامخانه، روزن، روشندان و غیره مورد استفاده قرار گرفته است.
بهره گیری از نور طبیعی و مصنوعی در معماری غربی نیز دلالت بر کاربرد نور به عنوان عنصری متاثر بر تکامل فضای ساختمانی از نظر بصری و روانی دارد.
یکی از مشخصههای نور طبیعی، توالی و دگرگونی آن در طول روز است که باعث حرکت و تغییر حالت در ساعات مختلف شبانه روز میباشد.
از جمله راه حلها برای تغییر حال و هوای اتاق و در نتیجه دگرگون کردن روحیه ساکنان منزل، پرداختن به نور و نورپردازی متعادل است. البته هرقدر که انتخاب نور دقیق و آگاهانه صورت گیرد، هرگز نور مصنوعی جای درخشندگی و حضور نور طبیعی را نخواهد گرفت. نور طبیعی لطیف و پویا است و معمولا جایگزین مناسبی برای آن وجود ندارد.
از سوی دیگر، نور در طراحی فضای داخلی، میتواند به شدت رنگها را تحت تاثیر قرار دهد. در نتیجه حضور نور، یک رنگ میتواند در طول روز بارها تغییر کند و طیفهای گوناگونی را بازتاب دهد. وجود اجسام بازتاب دهنده نور، مانند لوازم شیشهای و آینهای یا فلزی و با سطوح صیقلی و براق، نه تنها نور فریبندهای به اتاق میبخشند، بلکه به نور محیط نیز انرژی و نیروی مضاعف میدهند.
زمانی که نور طبیعی در فضا رو به کاستی میرود، نورپردازی مصنوعی میتواند امکان ادامه فعالیتهای روزمره را به ساکنین بنا دهد. نور، انواع متفاوتی از محیط را خلق میکند. محیط روشن با احساس رضایتمندی، انرژی و حرکت مرتبط است و نورپردازی ملایم منجر به آسودگی میشود.
نورپردازی مناسب در هر یک از انواع فضاهای داخلی بنا، آشپزخانه، پذیرایی، حمام و دستشویی، اتاق ها، بالکن، حیاط و غیره متفاوت است که بایستی در طراحی داخلی ساختمان با توجه به نیاز کارفرما و محیط مطلوب دلخواه او در نظر گرفته شود.
۵- بافت
بافت در هنرهای تجسمی چون عکاسی، نقاشی و ... یکی از شاخصههای مهم اثر و از اصول زبان بصری است. بافت را میتوان با تغییر تراکم، تکرار و ترکیب خطوط و سطوح، یا با ترکیبهای مختلف تیره و روشنی ایجاد کرد که در مجموع موجب حساسیت بخشیدن به سطوح گوناگون در اثر میشود. هنگام مشاهده یک اثر، تنها تیرگی و روشنیها دیده نمیشوند، بلکه حس بینایی و لامسه با هم ترکیب شده و نرمی، خشنی، سردی، سکون و ... احساس میشود.
طراحی معماری نیز همچون هنرهای تجسمی، نیاز به حضور بافت و تاثیر بصری و لامسه آن در خود دارد. استفاده از انواع کف پوشها چون فرش، گلیم و موکت، کاغذ دیواری و انواع پوششهای خارجی چون کاهگل، سیمان، بتن، فلز، کاشی کاری و موزائیک میتواند از لحاظ کیفیت بصری بافت و مواد و مصالح این نیاز به بافت را مرتفع سازد.